Wednesday, October 05, 2005

هميشه همينطور آغاز مي شود. هميشه همينطور به پايان مي رسد. خبری مي رسد و تکاني مي خوريم و فراموش مي کنيم . خبری مي رسد و تکاني مي خوريم و از کنار هم مي گذريم. حرفي مي زنيم و کله ای تکان مي دهيم و فراموش مي کنيم. کسي به پنجره مي کوبد؟کسي مي خواند؟ کسي مي گريد؟ نگاهي مي کنيم و مکثي مي کنيم و به راه خود مي رويم.
********************

کسی را می شناسم که ریسک بیماری بالایی دارد.خبرش دیروز تکانم داد و امروز گیج.....دوستی راست می گفت .:وقتی میبینی که کاری از دستت بر نمی آید برایش دعا کن...بی منت
نمی خواهم فراموش کنی .نمی خواهم سری تکان دهی رد شوی فقط برایش دعا کن

هر شب

یادت نرود برایش دعاکنی

یادت باشد از تو خواستم که دعا کنی