Wednesday, June 29, 2005
هووووم ... خوب آره ، درسته ، گفتن اين حرفا به درد هيچکس نمی خوره . فايده ای هم نداره . کسی هم ازشون سر در نمی ياره . بيشترشم شعرای آدمای ديگه ست که بلد بودن قشنگ تر احساساتشون رو بريزن تو قالب کلمه ها . همهء اينا درست . ولی خوب ، اينهمه وبلاگ مفيد هست با حرفای جالب و خوندنی و به درد بخور . می شه رفت فقط اونا رو خوند
اينجا می دونين چه خبره ؟ يه آدمی که بلد نبوده آن لاين حرف بزنه ، اومده اينجا ، همش آف لاين می ذاره . تازه می دونه که يه عالمه از آفلاين هاش حتی به دست گيرنده هم نمی رسن . اينجا حرفايی نوشته می شه که بايد گفته می شد . که بايد شنيده می شد . و هنوز هم بلد نيست همه شو بگه . ديره ؟ آره خوب ، ديره . اما ممکنه کم کم ياد بگيره . فعلا داره تمرين می کنه . اينجا خبری نيست جز يه عالمه نقطه چين . يه عالمه ش قديمی ، يه خورده ش جديد . برای اونايی که می خونن و نمی خونن . اينجا رو دوست داره . براش يه دريچه ست واسه نفس کشيدن ، بدون اينکه بوی فاضلاب روزمره به مشامش برسه . اينجا رو دوست داره ، چون وقتی اينجا حرف می زنه ، نمی تونن چشم هاشو نگاه کنن و بقيهء ناگفته هاشو بخونن . اينجا کاری به کارش ندارن . دهانش رو نمی بويند ، مبادا گفته باشد " دوستت دارم " . اينجا می شه بلند بلند فکر کرد . می شه بلند بلند خنديد ، بلند بلند گريه کرد . می شه دوباره بارون رو ديد ، برف رو ، خورشيد رو ، ستاره رو ، رنگين کمون رو . می شه همه شون رو بغل کرد ، بو کرد . می شه همه رو رها کرد ، به باد سپرد . حتی می شه يه نفس عميق کشيد ، چشم ها رو بست ، و تو ابرا گم شد . اينجا می شه دوست داشت ، دوست ديد ، دوست بود ، دوست شد