Sunday, June 05, 2005
بادبادك يا بادكنك؟ بادبادكي با دنباله هاي فرفري و قرمز يا بادكنكي سرخ با نخي سبز در دستهايي سفيد؟ هر چه هست بگذار برود و تا آخر آسمان بدود. آخر دارد آسمان مگر؟ بگذار آخر نداشته باشد بگذار نقطه را حذف كنيم...
در اين وسعت بي نقطه با تو مانده ام و شب را به ضيافت نور مهمان كرده ام شايد فالم درست در مي آمد و شهزاده خواب تو مي ماندم و شايد زمان را گم نمي كردم كه ندانم كجا هستم و اين روز امروز است يا ديروز يا فردا كه باد به بالهام افتاده و مي برد من را تا جايي كه نقطه ندارد و در آن وسعت بي نقطه كه نمي دانم اين است يا آن با تو مانده ام كه شهزاده خواب تو باشم و خواب را به خواب مهمان مي كنم در اين وسعت بي نقطه كه باد به بالهام افتاده و براي تو گل مريم مي آورم كه نمي دانم مريم دوست داري و باد مي بردم آنجا كه دوست داشته باشي اين مريم ها را و دستهام را بلند مي كشم تا آنجا كه تا ندارد و به آن الهه باد كه نمي دانم اين است يا آن التماس مي كنم كه نباشد كه نوزد و نيفتد ميان بالهام كه بمانم در اين وسعت بي نقطه و هرچه نقطه دار است به من بخندند كه بي نقطه قرصهاش را نخورد و بايد يك تخت برايش دست و پا كنيم و چند سرنگ و نمي دانند كه با هرچه سرنگ هم تا باد بوزد و بيفتد توي بالهام رها نمي كنم اين وسعت بي نقطه را